|
کلبه تنهایی من 
| ||
|
کاش خدا می آمدومی گفت... دیونه ام کردی!!.... بیا،اینم اونی که میخاستی...
[ جمعه 93/10/12 ] [ 7:20 عصر ] [ امین م ]
خدایا! دستانی را در دستانم قرار بده
[ جمعه 93/10/12 ] [ 7:19 عصر ] [ امین م ]
گاهی آنقد دلم از دنیا سیر میشود که میخواهم.. تا سقف آسمان پرواز کنم و رویش دراز بکشم.. آرام و آسوده… مثل ماهی حوضمان که چند روز است روی آب دراز کشیده.
بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی …
دلت بگیره ولی دلگیری نکنی …
شاکی بشی ولی شکایت نکنی …
گریه کنی اما نزاری اشکات پیدا بشن …
خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری …
خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی … مثل الان من......................
[ جمعه 93/10/12 ] [ 7:18 عصر ] [ امین م ]
نگاهم بیقرار هجوم قدم های توست
[ جمعه 93/10/12 ] [ 7:16 عصر ] [ امین م ]
قــول بــده کــه خــواهــی آمــد
[ جمعه 93/10/12 ] [ 7:11 عصر ] [ امین م ]
تنها نشسته ام و چای مینوشم و بغض میکنم
[ جمعه 93/10/12 ] [ 7:10 عصر ] [ امین م ]
چه دلپذیراست ...!!!
وگرنه مجبور بودیم
[ جمعه 93/10/12 ] [ 7:8 عصر ] [ امین م ]
سراب که باشی ، لا اقل تشنه ای در تو گم می شود
چه کنم با دل تنهایم !؟.... که حتی ، سرابِ "بودن" هم ، برایش زیادیست .....
[ جمعه 93/10/12 ] [ 7:7 عصر ] [ امین م ]
درونم غوغاست... شهری به این بزرگی... زیر اسمان بزرگ... پیاده میروم... کفش هایم خسته اند... خسته از مسیرهای تنهایی که تو در سایه دیگری طی میکنی... این روزها... قلبم فقط مجبور است که به جایم زندگی کند.
[ جمعه 93/10/12 ] [ 7:6 عصر ] [ امین م ]
وقتی تلفن زنگ می‌زند
یعنی از یاد نرفته‌ای حتی اگر به اشتباه شماره‌ات را گرفته باشند ببین دوست من ! در این دنیا خیلی از آدم‌ها هست‌اند که شماره‌شان حتی به اشتباه گرفته نمی‌شود ... عینه من
[ جمعه 93/10/12 ] [ 7:5 عصر ] [ امین م ]
|
درباره وبلاگ  | |
