کلبه تنهایی من | ||
کاشکی هیچ وقت بزرگ نمی شدم کاشکی مثل بچه ها چقدر بچه گی خوب بود ما خبر نداشتیم غم از دست دادن عزیزان ادم خیلی سخته
[ شنبه 93/11/25 ] [ 8:11 عصر ] [ امین م ]
میخواهی بروی؟
[ شنبه 93/11/25 ] [ 8:1 عصر ] [ امین م ]
برو خیالت راحت!!ضربه ات کاری بود! دل من شکست !وتوچه زشت به منو سادگیم خندیدی!! به منو عشقی پاک که پر از یادتو بود!! و خیالم میگفت تا ابد مال منی! تو برو !!تا با خیالی راحت تر تکه های دل خود را سر هم بند زنم برو لعنتی!!!!!
[ شنبه 93/11/25 ] [ 7:57 عصر ] [ امین م ]
من ماندم و حلقه طنابی در مشت [ شنبه 93/11/25 ] [ 7:56 عصر ] [ امین م ]
دیر آمدی ؛ بودنم در حسرت خواستنت تمام شد ... [ شنبه 93/11/25 ] [ 7:54 عصر ] [ امین م ]
[ شنبه 93/11/25 ] [ 7:50 عصر ] [ امین م ]
وصیت نامه ی زیبای سیمین بهبهانی وصیت کرده ام بعد از مرگم؛ همراه من دوتا فنجان چای هم دفن کنند!! شاید صحبت های من با خدا به درازا کشید... بهرحال دلخوریها کم نیست ازبندگانش ... همانهایی که بی اجازه واردشدند خودخواهانه قضاوت کردند بی مقدمه شکستند وبی خداحافظی رفتند! سیمین بهبهانی یادش گرامی باد [ شنبه 93/11/25 ] [ 7:48 عصر ] [ امین م ]
از تمام دلخوشی های جهان دل کنده ام روز و شب چشم انتظار لحظه ی جان کندنم باز در آئینه تصویرم کمی نا آشناست از صدای خویش می پرسم که این آیا منم؟! [ شنبه 93/11/25 ] [ 7:46 عصر ] [ امین م ]
[ شنبه 93/11/25 ] [ 7:45 عصر ] [ امین م ]
[ شنبه 93/11/25 ] [ 7:43 عصر ] [ امین م ]
|
|