|
کلبه تنهایی من 
| ||
|
گاهی این دل برای تو ، برای هر چیز کوچیکی ، یا حتی برای خواندن و نوشتن هم تنگ میشه... و چقدر من از خودم غافل شدم تو این مدت... می خوام یه وقت تنهایی برای خودم ، فقط و فقط خودم داشته باشم... چقدر زود روزهای عمرمون سپری میشن و ما روز به روز به رفتن نزدیکتر میشیم اما هنوز دستامون خالیه واقغا تو چه آسون رفتی، رفتی و راحت شدی، آروم شدی ... نمیدونم الان به چی فکر میکنی ..چی کار میکنی... نمیدونم من همیشه به یادتم دلم برات تنگ شده خیلی .... کاش هیچ وقت دیر نمی شد کاش قدر بهترین فرصت هارو دونسته بودم... مهربانی بیکران تو.... سوخت.... برگرد برگرد برگرد...
[ دوشنبه 93/9/24 ] [ 2:27 عصر ] [ امین م ]
|
درباره وبلاگ  | |
