چه سخته یه روزی واس یکی آرزو و حسرت باشی
و روز دیگه واسش ،
کابوسی بیش نباشی...


دارم میروم تمام خاطرات با هم بودن را خاک کنم...
ولی نمیدانم کجا...
این خاک...این زمین لعنتی....
همه تو را به من یادآوری میکنند...
حتی اسمان هم از بس به آن نگاه کرده ای رنگ چشمان تو را گرفته است....
نمیدانم کدام قانون طبیعت نقض شده است...
که زندگیم بر محور تو میچرخد


خــــــدا جــونــم
اینکه قلبم شکست به درک...
اینکه تنها شدم هم به درک...
اصلا دلمم شکست به جهنم!
ولی این منو آتیش میزنه که خودمو زنده گذاشتی
تا جلوی این شکسته ها شرمنده شم.
